دلم برای یه نفر تنگ شده!
برای یه نفر که زیاد ازش خوشم نمیاد!
دلم برای چرت و پرتاش لک زده!
این که بیاد منو عصبانی کنه ... این که هی پی ام بده و چرت بگه ... و من هی به خودم بگم ایگنورش نکن ... چراغتو براش خاموش نکن ... جوابشو بده ...
دلم بد جوری برای یه نفر تنگیده! دل تنگی اصلا جالب نیست! دوستش ندارم!
چه قدر از لج بازی خودم متنفرم! چرا یه اس ام اس نمی دم بهش بگم کوجای؟چیطوری؟چی کارا می کنی؟ دلم برات تنگ شده؟؟
بابا احمق عوضی! دلم برای چرت و پرتات تنگ شده! چرا نمی فهمی؟
من این جا کیم؟ چیم؟ کی می دونه من کیم و چی کارم؟
اون جا! همه می دونن!
چرا این جا نمی دونن؟ چون من می ترسم از نشون دادن خود واقعیم به اونایی که می شناسنم؟ اونایی که ۴ سال باهاشون بودم؟ من یه ترسوی رذلم!(رزلم؟رظلم؟رضلم؟ :دی!)