کاش می شد چشم ها رو بست تا ۱۰ شمرد و باز کرد و بعدش همه چیز برمی گشت به حالت اولش ...
اون اتفاق نیفتاده ...
هیچ اتفاقی هنوز نیفتاده که تو رو از این رو اون رو برگردونه ...
تو جلوش رو میگیری...
همه چیز روال قبلی رو ادامه می ده ..
۱...
۲...
۳...
۴...
۵...
۶...
۷..
۸...
۹..
نه!
می ترسم اون طوری بدتر باشه ...
بذار همینی که هست بمونه ...
بگو ... داد بزن ...فریاد بزن ...
"راضیم به رضای خدا ... اون خدایی که تو فقط می تونی نگاه کنی ... همین و بس ... تو هیچی نیستی ... یه اسباب بازی ای ... راضیم به رضای خدا ........."